عبدالعزیز مولودی
22 فروردین ششمین سالگرد فوت زندهیاد مرحوم دکتر یداله سحابی است، یادشان را گرامی میدارم. امیدوارم که روحشان قرین رحمت خداوند باشد. در زیر چکیده سخنانی که بنا بود در ششمین مراسم بزرگداشت ایشان در حسینیه ارشاد تهران ایراد کنم و به دلیل جلوگیری از برگزاری مراسم، امکان ایراد آن در تهران فراهم نشد، آوردهام.
ایران کشوری کثیرالملله است.کشورهای توسعهیافته نیز چنین ویژگی داشته و دارند در عین حال توسعه هم یافتند و این ویژگی مانع از توسعه آنها نشد. حتی از تنوع و تکثر فرهنگی استقبال هم میکنند. چرا چنین اتفاقی در کشور ما نیفتاده است؟ آیا صرف وجود اقوام یا دیگر وجوه فرهنگی کشور، عامل بازدارنده توسعه است؟ یا اینکه باید متوجه نقاط دیگری شد که معمولاً نادیده گرفته شده است؟
وقتی مسئله ملیتها یا مذاهب در ایران مطرح میشود، معمول آن است که عدهای وجود آنرا در کشور منکر میشوند. گویی هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد. با این گروه جای بحثی باقی نمیماند. عدهای (از نخبگان درون قدرت با نگاه امنیتی و نخبگان خارج قدرت با نگاه حفظ تمامیت ارضی)هم معمولاً تحلیلی که از مسئله اقلیتها ارائه میدهند آن است که نخبگان محلّی در ایجاد و اشاعه مسائل مؤثرند و آنرا بزرگنمایی میکنند.
اگر فرض را بر صحت این فرضیه بگیریم، نخبگان فوق برای اینکه خواست خود را در جامعه (قومی یا مذهبی)اشاعه دهند نیازمند حداقل امکانات مورد نیاز هستند که عبارتند از وجود احزابی فعال و علنی که اندیشههای آنها را به عمل درآورند و به میان گروه اعضا و هواداران ببرند. علاوه بر آن نخبگان یادشده باید در میان جمع محدود خود نیز نوعی همفکری داشته باشند تا با ارائه پروژه مشترک بتوانند اثرگذار باشند. در سطح پایینتر بایستی آنها از تریبونهایی برخوردار باشند که صدایشان را به مخاطبان خود برسانند.
با یک بررسی ساده میتوان گفت که با توجه به وضعیت موجود، هیچ یک از لوازم بالا برای اندک نخبگانی که در حال حاضر در کردستان (مناطق کردنشین) زندگی میکنند وجود ندارد و محدودیتهای زیادی که برای آنها همواره وجود داشته و دارد، مانع از آن بوده است که آنها بتوانند در نقش نخبگی و کارگزاری برای تغییر ظاهر و مؤثر واقع شوند. با این مقدمه به طرح برخی از مشکلات موجود در مناطق کردنشین میپردازم.
1) مشکلات مذهبی: یکی از واقعیتهای منطقه کردستان مخصوصاً وجود شکاف مذهبی (عمدتاً شیعه و سنی)است. این امر به نابرابری و تفاوت مذهبی دامن زده است و عملاً موجب نقض حقوق اهل سنت شده است. البته در مورد اقلیت های دینی دیگر نیز این مسئله صادق است. در طی سالهای گذشته نیز به استناد همین واقعیتها یکی از موارد نقض مکرر حقوق در ایران مصرح در اعلامیههای نهادها و ناظرین حقوق بشر، نقض حقوق اقلیتهای دینی بوده است.
شواهد این ادعا عبارتند از:
- تمایل به تغییر آیین مذهبی اهل سنت به شکل غیر رسمی وجود دارد و تشویق میشود. (محدودیت برای اذان، تشویق محدود افرادی که ظاهراً تغییر مذهب میدهند، چاپ تکراری کتابهای تیجانی و مشابه آن در نفی اهل سنت و پخش عمومی آن)
- روحانیت اهل سنت تحت فشار است، در حالیکه نامتشکل است و عملاً نمیتواند از حقوق خود دفاع نماید.
- "اتهام وهابیت" بهانهای برای ایجاد محدودیت روحانیت اهل سنت است.
- تشکیل شورای مدیریت حوزههای اهل سنت از سوی ستاد مرکزی شورای عالی انقلاب فرهنگی در راستای کنترل محتوای علمی آموزش طلاب اهل سنت مطابق با آموزههای مذهب رسمی.
- محتوای برخی از فیلمها با مضامین مذهبی توسط صدا و سیما همواره تحریککننده و مورد اعتراض بوده است.
- سختگیری و عدم تساهل مذهبی در استخدام افراد واجد شرایط کار.
نتیجه عملی این روند قرار گرفتن اهل سنت در جایگاهی پایینتر از شهروند عادی در کشور است.
2) مشکلات اجتماعی همراه با آثار سیاسی: منطقه دارای شکاف قومی (ترک و کرد)مخصوصاً در سطح استان آذربایجان غربی است. شکاف قومی بوسیله شکاف مذهبی تقویت شده و میشود. نتیجه این امر ایجاد اقلیت قومی رقیب میباشد که در ضمن دارای سلطه سیاسی است. نتایج این روند:
- عدم اعتماد عمومی به کردها (حتّی آنها که کاملاً داخل سیستم هستند محرم تلقی نمیشوند).
- عدم بکارگیری نخبگان کرد مستقل در مدیریتهای منطقهای.
- وجود سختگیریهای اداری.
بنابراین نگاه امنیتی به کردها استمرار یافته است.
3) مشکلات سیاسی: شکافهای مذهبی و قومی توأم با تداوم نگاه امنیتی راه را برای هرگونه تحول و تغییر سیاسی مثبت در منطقه مسدود کرده است. این امر آثار زیانبار اقتصادی هم بدنبال داشته است. از آن جمله عدم سرمایهگذاری صنعتی، جابهجایی در اجرای طرحهای صنعتی و نیمهصنعتی مصوب و گسترش قاچاق کالا در مرزها است. نگاهی به برخی واقعیتها در این زمینه قابل توجه است:
- در سالهای اخیر در زمینه سازمانهای سیاسی، صنفی، اجتماعی و مطبوعات در کشور شاهد تغییرات زیادی بودهایم. این تغییرات علیرغم به چالش کشیدهشدن جدّی، باز هم در سطح کشور اثرگذارند، در حالیکه انعکاس این تغییرات در منطقه بسیار کم بوده است.
- زمینه بروز یا بیان مسالمتآمیز خواستهها به دلیل ضعف فرهنگ سیاسی در منطقه وجود ندارد. سیستم بستهای بهکارگرفته شده است که توان جذب آن بسیار پایین است.
- در حالیکه اعدام سیاسی در کشور به پایان رسیده است، هنوز در منطقه شاهد وقوع یا احتمال آن هستیم.
- این فضای امنیتی، تحمل انتقاد یا مخالفت مسالمتآمیز را نداشته یا به خشونت کشیده میشود( زندانی شدن فعالان کارگری، دانشجویی یا زنان و...)یا اینکه به خودسانسوری و.... میانجامد. در هر حال فضای مناسبی برای زندگی با معیارهای انسانی نیست.
مجموع مشکلات یاد شده، موجب شده است که سطح توسعه منطقه نسبت به سایر مناطق کشور از هر نطر پایینتر و در نتیجه عقبماندهتر باشد. نباید فراموش کرد که در همه موارد بالا در دوره اصلاحات، تغییرات مثبتی به وقوع پیوست و از شدت آنها کاسته شد مخصوصاً روشنفکران مستقل و اندیشمندان نوگرای دینی تأثیر قابل توجهی در نقد و گذر از قرائت رسمی حاکم داشتهاند با وصف این، با احیای اقتدارطلبی نظامیگرانه شاهد عقبگرد قابل توجه در موارد یادشده هستیم.
نظرات